هدیههدیه، تا این لحظه: 12 سال و 3 ماه و 8 روز سن داره

هــــدیـــــه

خوردنی های جدید هدیه

فدات شم خوب که غذا نمیخوری مثل جاروبرقی هرچی آشغال گیر میاری بدون چون و چرا زودی میذاری دهنت تا ناهار و شام میاد دنبال پیاز، ترشی و یا فلفل سبز و زیتون سبز میگردی تا بخوری اخه قربونت برم اینام شدن غذا؟؟؟؟!!!! عاشق دوغ هستی وای که اگه سر سفره دوغ بیاد اونوقت خدا میدونه که چه بلایی سرمون بیاری تا به دوغ برسی اینم عکسات حین خوردن فلفل و اما از تنقلات..!! عاشق تمر هندی هستی وای وقتی میخوری قیافه ات دیدنیه و گندمک رو خیلی دوست داری اینم عکست حین خوردن گندمک ...
28 دی 1391

بازیهای جدید هدیه

عروسکم کم کم کشفیاتم زیاد میشن فدات شم دیگه راحت تر سرت کلاه میره ببخش که میخندم ولی اینطوری یکم وقت میتونم برا خودم جدا کنم و اما کشفیات جدیدم تل رو خیلی دوست داری و هی به سرت میزنی و تا به سرت میزنی یه 4-5 ثانیه ای نا نای میکنی بعد درمیاری و دوباره میزنی یه ده دقیقه ای با این تل بازی میکنی و اما تسبیح..!!  تسبیح رو مثل آدم بزرگا دست میگیری انگار داری ذکر میگی بعد باهاش بازی میکنی هی میندازی دور گردنت و درمیاری مثل گردنبند و چند شبی هست که با تسبیح میخوابی ...
28 دی 1391

هدیه و کشوها

خوشگلم تازگیها باز کردن کشوها یکی از کارای اصلیت شده به خصوص به کشوهای میزتلویزیون بیشتر گیر میدی اینم عکسات تو بهم ریختن کشوی میز تلویزیون ...
28 دی 1391

هفته ای که گذشت...

عزیزم یه هفته بود که اینترنتمون قطع شده بود تو این یه هفته نتونستم برات پست بذارم ولی از عکسایی که گرفتم خلاصه ای میذارم: هدیه جونم نمیدونم تو جورابات چی پیدا کردی که میزنی به دندون و مثل گربه ها خونه رو میگردی و اما اینم عکسات با پالتوی جدیدت ...
28 دی 1391

سرگرمی جدید هدیه

عسلم حدودا از 6 ماهگی علاقه به نخ وطناب داری...مامانی بعضا باهات شوخی میکنه و میگه دخترم قراره خیاط بشه وقتی داشتم لباسایی رو که برات کوچیک شده رو جمع میکردم متوجه یه بند تو کلاه یکی از لباسات شدم. درآوردمش تا بهت بدم تو هم خیلی خوشت اومده بود...الان دو روزه که باهاش سرگرم میشی هدیه با سرگرمی جدیدش ...
19 دی 1391

فرشته نجات..!!

خوشگلم بالاخره راهی پیدا کردم که بتونم 20 - 30 دقیقه سرگرمت کنم  تا بدو بدو به بعضی کارام برسم عزیزم من اسمشو گذاشتم فرشته نجات   فدات شم میدونی فرشته نجات چیه؟ این عکسشه: اسباب بازیهای ریزه میزتو میریزم تو این سبد و تو عزیزم که عاشق خالی کردن هستی تا اسباب بازیهاتو وارسی کنی و خالی کنی حدود 20 دقیقه طول میکشه که منم تو این فاصله میتونم به بعضی کارام برسم البته این دوتا قوطی آدامس رو که توش آدامس هست و صدا میده هم خیلی دوست داری و باهاشون بازی میکنی    ...
19 دی 1391

کارای جدید هدیه

خوشگلم یه هفته میشه که دیگه سینه خیز نمیری و چهار دست و پا میری چشم ،بینی،دهان و گوش رو نشون میدی وقتی میگیم جی جی هات کو؟ النگوهاتو نشون میدی هرچا بچه میبینی میگی به به....آرتین جون که دو ماه و نیم ازت کوچیکه بهش میگی به به لامپ و لوستر رو دوست داری و بغل هرکی میری با انگشتت نشون میدی تا ببرنت بهشون دست بزنی خودتو پنهون میکنی بعدم که نشون میدی میگی "ادی"  علاقه شدیدی به جورابهات داری...دوست جوراباتو از پات در بیاری دست بگیری یا به دهون بگیری و راه بری غذا هم که نمیخوری قربون خدا برم که این شیر رو برات داده والا از گشنگی تلف میشدی قطره آهن و ویتامین آد رو به زور میخوری...راستشو بخوای اصلا دوست ندارم اونارو بهت بد...
17 دی 1391

دست به دامان بابا

عزیزم چند روزیه که شبها خیلی دیر میخوابی منم که آخرای شب خسته میشم دیگه حوصله سروکله زدن با تو رو ندارم دیشب ساعت 10 ونیم بود که حین شیر خوردن خوابیدی منم کلی خوشحال شدم که میتونم یه سری از کارای عقب موندمو انجام بدم. لباسای بابارو اتو میزدم که یهو صدات بلند شد....20 دقیقه نبود که خوابیده بودی باز بیدار شدی شارژ و سرحال بودی تا به شب زنده داریت برسی دیگه دست به دامان بابا شدم...ازش خواستم که مارو ببره بیرون تا تو ماشین بخوابونمت طفلک بابا هم قبول کرد ساعت 11 و 39 دقیقه شب از خونه بیرون اومدیم...تو ماشین همه شیرین کاری هایی که بلد بودی رو انجام میدادی انگار فهمیده بودی که میخوایم به زور بخوابونیمت یه ساعت گذشت و تو همونطور ش...
17 دی 1391

دو قدم...

خوشگل مامان، دیشب داشتی مثل همیشه به کمک مبل پیاده روی میکردی یه لحظه خواستی بیای بغلم که کنارت بودم...دستتو دراز کردی ولی نرسیدی یهو دستاتو از مبل ول کردی و دوقدم به طرفم برداشتی و افتادی بغلم واااااای که چقدر ذوق کردم بغلم کرده بودمو هی میبوسمت.....دخترم عاشقتم ...
16 دی 1391